آهای دشمن! «علیرضای هسته ای» از پدرش نخبه تر خواهد شد…
آه!… آه از نشستن ستاره ای کوچک روی پای ماه! آه از شکستن قلب خورشید! امان از دل «آقا»… نگاه کنید به چشمان علیرضا! دارد با ما حرف می زند و برق می زند و تشر می زند و شلاق می زند و زخم می اندازد. این بچه در چشمانش، هم معصومیت دارد و هم مظلومیت و هم یتیمی و هم غرور!! هم باید چشم او را نگاه کرد، هم نگاه او را، هم بی گناهی او را، و هم قلب نازنین «حضرت ماه» را. حرف ها دارد با ما چشم قشنگ علیرضای هسته ای.......