از "قیام" موشکها تا "نوید" ماهوارهها+عکس
وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح به عنوان یکی از مراکز اصلی پشتیبان در طراحی، ساخت و تجهیز یگان های رزمی کشور در ارتش، سپاه و نیروی انتظامی در این سال با ارائه دهها پروژه مهم دفاعی از جمله پرتاب ماهواره، تولید و تحویلدهی انبوه سامانههای موشکی قیام، ظفر و شلمچه، انواع سامانههای اپتیک و الکترونیک و نیز انواع سامانههای پدافند هوایی، نقش بسزایی در ارتقا توان دفاعی کشور ایفا کرد.
در این گزارش سعی شده است همزمان با آخرین روزهای سال ۹۰، به معرفی مجدد برخی از پروژه های به انجام رسیده از سوی سازمان های تبعه وزارت دفاع از جمله سازمان صنایع هوافضا، سازمان صنایع دفاع، سازمان صنایع دریایی و سازمان الکترونیک (صاایران) پرداخته شود...................
مردی که به پای رزمندگان بوسه میزد
فرمانده شهید حاج حسین خرازی، فرمانده خوش اخلاق، پرتلاش و پر جنب جوش بود؛ آنقدر که با یک دست زمین را به آسمان میدوخت. مقام معظم رهبری هم او را پرچمدار جهاد و شهادت خطاب کرده بود.
جا دارد در آستانه شهادت این فرمانده بزرگ، لحظاتی در زندگی و خاطرات او بیندیشیم..........
اي نوجوانان وجوانان ايراني كدوم عكس بيشتر براتون اشناست؟
تمام حجم قفس را شناختیم بس است بیا به تجربه در آسمان پری بزنیم
دیدار خانواده شهید قشقایی با رهبر معظم انقلاب اسلامی
به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از پایگاه اطلاعرسانی دفتر رهبر معظم انقلاب، خانواده شهید رضا قشقایی، همراه و همکار شهید مصطفی احمدی روشن، ظهر امروز(یکشنبه) در فضایی عاطفی و معنوی با حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی دیدار کردند. رهبر انقلاب در این دیدار با تجلیل از صبر و استقامت خانواده های معظم شهدا خاطرنشان کردند: این جوانان عزیز و فداکار مانند ستارههایی هستند که هر کدامشان در آسمان پیروزی ملت بزرگ ایران میدرخشند. در ادامه این دیدار فرزند شهید قشقایی با قرائت متنی به ابراز احساسات پرداخت.
بابای مفقودالاثر
شعر ذیل را به شهیدان جاوید نشان مفقود الاثر دوران دفاع مقدس تقدیم مي كنم
توی کتابم هر چه بابا آب می داد
مادر نشانم عکس توی قاب می داد
اینجا کنار قاب عکست جان سپردم
از بس که از این هفته ها سرکوفت خوردم
من بیست سالم شد هنوزم توی قابی ؟!
خوب یک تکانی لااقل مرد حسابی!
برگرد تنها یک بغل بابای من باش
ها ! یک بغل برگرد تنها جای من باش
شاید تو هم شرمنده ی یک مشت خاکی
جا مانده ای در ماجرای بی پلاکی
عیبی ندارد خاک هم باشی قبول است
یک چفیه ، یک ساک هم باشی قبول است
امشب عروسی می کنم جای تو خالی
پای قباله جای امضای تو خالی
يكصد خاطره از شهيد حسن باقري (غلامحسين افشردي)
دير مي آمد ، زود مي رفت وقتي هم كه مي آمد چشم هاش كاسه ي خون بود . نرگس براي باباش ناز مي كرد. تا دير وقت نخوابيد . گذاشتش روي پاش و بابايي خوند تا مي خواست بگذاردش زمين ، گريه مي كرد. هرچي اصرار كردم بچه رابده، نداد . پدر و دختر سير هم ديگر را ديدن.................